در مجموع پروتكل هاي ملي غربالگري سندرم داون پروتكل هايي هستند كه هم كارآمد و مقرون به صرفه اند و هم امكان انجام آنها در سراسر كشور وجود دارد.
تستهای غربالگری سه ماهة دوم
افراد گروه دوم و هفتم در پروتکل پیگیری مادران در غربالگری سه ماهة اول و زنانی که به دلایل مختلف مرحلة اول را انجام ندادهاند به مرحلة دوم غربالگری وارد میشوند. رایجترین و مطمئنترین روش غربالگری در سه ماهة دوم بارداری تست کوآدراپل مارکر یا به اختصار تست کوآد است. این تست شامل اندازهگیری آلفافتوپروتئین، استریول غیر کونژوگه، hCG و Inhibin A است. سپس مقادیر به دست آمده برای هر تست با مدینهای مربوط به هر یک از آنها مورد مقایسه قرار می گیرد. این تست از ابتدای هفتة 14 (14W+0D) تا انتهای هفتة 22 (22W+6D) حاملگی قابل انجام بوده و بهترین زمان انجام آزمایش در ایران هفتة 15 حاملگی (و در سایر کشورها از 515W+2D تا 17W+0D) است .
آلفافتوپروتئين (AFP): آلفافتوپروتئين يك انكوفتال پروتئين مشابه با آلبومين است كه ابتدا در كيسة زرده و سپس در كبد جنين سنتز ميشود. مقداري از آلفافتو-پروتئين سنتز شده از طريق جفت وارد گردش خون مادر ميگردد. ميزان اين ماده تا اواخر سه ماهة دوم بارداري افزايش مييابد و پس از آن رو به كاهش گذاشته، جاي خود را به آلبومين ميدهد.
گونادوتروپين كوريونيك انساني (hCG): hCG نخستين فرآوردة قابل اندازهگيري بارداري است و در هفتههاي اول بارداري غلظت آن تقريباً روزانه دو برابر ميشود و در هفتههاي 10 تـا 12 بـارداري بـه حدود mIU/ml 000/100 ميرسد و سپس تا اواخر دورة بارداري رو به كاهش ميگذارد به نحوي كــه در سه ماهة سوم بـارداري به حدود mIU/ml000/10 ميرسد. مطالعات گوناگون نشان دادهاند كه hCG خون جنين اهميت فراواني در تكامل آدرنال و گونادهاي جنين در سه ماهة دوم بارداري دارد.
استريول غير كونژوگه (uE3): استريول غير كونژوگه در جفت، كبد و آدرنال جنين سنتز ميشود و وارد گردش خون ميگردد. اين تركيب در كبد مادر با گلوكورونيد كونژوگه شده و از طريق كليه دفع ميشود. ميزان استريول آزاد تا اواخر دورة بارداري افزايش مييابد.
(DIA( Inhibin A : Inhibin A يك گليكوپروتئين متشكل از دو زيرواحد A و B است كه از تخمدانها و جفت ترشح ميشود. سطح آن در سه ماهة اول بارداري افزايش مييابد و در سه ماهة دوم رو به كاهش ميگذارد و سپس در سه ماهة سوم مجدداً افزايش مييابد.
در جنینهای مبتلا به سندرم داون افزایش سطح hCG و Inhibin A و کاهش سطح AFP و uE3 دیده میشود.
تغییرات سطح این مارکرها در سایر اختلالات در جدول شمارة 2 آمده است.
تستهای اینتگریتد و سکوئنشیال
در پروتكلهاي غربالگري هر چه از ماركرهاي كارآمد بيشتري براي تعيين ريسك استفاده شود نرخ تشخيص تست افزايش خواهد يافت. از اينرو در سال 2002 تست اینتگریتد كه تلفیقی از ماركرهاي NT و PAPP-A در سه ماهة اول و ماركرهاي سه ماهة دوم است، معرفي شد. نرخ تشخيص اين تست براي سندرم داون 95-92% است. از آنجا كه اندازهگيري NT، انجام تست اینتگریتد را مشكل ميسازد (به دليل محدود بودن سونوگرافیستهای متبحر و نيز هزينة زياد انجام سونوگرافي( NT)، تست ديگري موسوم به آزمایش سرم اینتگریتد معرفي شد كه در آن تنها ماركرهاي بيوشيميايي سرم اندازهگيري و ريسك سندرم داون بر اساس آنها محاسبه ميشود. نرخ تشخيص تست سرم اینتگریتد براي سندرم داون 85% است. اما تستهاي اینتگریتد در عين حال اشكالاتي نيز دارند كه از جملة آنها ميتوان به لزوم دو بار مراجعه مادر براي انجام تست و نيز عدم اعلام نتيجة غربالگري تا انجام تستهاي سه ماهة دوم بارداري اشاره كرد. به همين دليل در سال 2005 پروتكل ديگري به نام تست سکوئنشیال ابداع شد كه در آن ابتدا غربالگري سه ماهة اول با استفاده از ماركرهاي NT، hCGβ Free و PAPP-A انجام و نتيجه به پزشك و بيمار اعلام ميشود. در صورتي كه ريسك به دست آمده بيش از 1:50 باشد، بيمار براي انجام تستهاي تشخيصي معرفي شده و در صورتي كه ريسك كمتر از ميزان مزبور باشد بيمار براي انجام تست سه ماهة دوم (كوآد ماركر) فراخوانده ميشود و پس از انجام تست سه ماهة دوم ريسك نهايي بــا استفاده از تمامي ماركرهاي اندازهگيري شده در سه ماهة اول و دوم محاسبه ميگردد. نرخ تشخيص سندرم داون با این غربالگری نیز حدود 95-92% است.
پروتکل پیگیری مادران در غربالگری سه ماهة دوم و تستهای اینتگریتد و سکوئنشیال
بر اساس نتیجة تست غربالگری سندرم داون در سه ماهة دوم مادران در چهار گروه قرار میگیرند:
1- گروه اسکرین مثبت (high risk): در صورتی که ریسک جنین بیشتر از 1:250 باشد، پس از تأیید سن جنین، مادر برای مشاورة ژنتیک و انجام آمنیوسنتز ارجاع داده میشود. در صورتی که سن جنین با سن گزارش شده در جواب آزمایش بیش از 7 روز اختلاف داشته باشد مادر برای محاسبة مجدد ریسک به آزمایشگاه ارجاع داده میشود. در صورتی که برای تعیین سن جنین از LMP استفاده شده باشد حتماً باید پیش از انجام آمنیوسنتز، یک سونوگرافی برای تأئید سن جنین انجام شود.
تبصرة 1: درصورتی که ریسک جنین فقط برای تریزومی 18 مثبت شود به دلیل آنکه تریزومی مزبور با IUGR همراه است، اختلاف سن بین سونوگرافی و LMP فاقد ارزش است.
تبصرة 2: در صورتی که جواب آمنیوسنتز طبیعی بود، باید این زنان از نظر پیامدهای نامطلوب بارداری جزء گروه پرخطر قرار گیرند و مراقبتهای دوران بارداری برای آنها افزایش یابد (از جمـــله انجام آنومالی اسکن در هفتههای 20-18، سونوگرافی هفتة 24 حاملگی برای رد IUGR، کنترل فشار خون، کنترل دفع ادراری پروتئین، کنترل ترشحات واژن برای رد عفونت و...).
2- گروه با ریسک بینابینی (borderline risk): در صورتی که ریسک سندرم داون بین 1:400-1:250 باشد، انجام سونوگرافی تفصیلی در هفته 20-18 توصیه میشود. همچنین وجود سطح غیرطبیعی مارکرها نظیر:AFP )MoM )≥2.5، (hCG )MoM ≥3.0، Inhibin A )MoM ≥3.0) و uE3)MoM ≤0.4)، سبب افزایش احتمال پیامدهای نامطلوب بارداری شده، ضرورت مراقبت های دوران بارداری را افزایش می دهد.
3- گروه اسکرین منفی (low risk): ریسک به دست آمده از 1:400 کمتر است. در این صورت غربالگری سندرم داون پایان میپذیرد.
4- در صورتی که نتیجة غربالگری اختلالات طناب عصبی بیشتر از ریسک تفکیک کننده (1:100) باشد، برای اطلاع از مواردی که ریسک اختلالات طناب عصبی را افزایش میدهد، به مبحث افزایش AFP مراجعه شود.
طبق توصیة آخرین راهنمای BCPGSP، انجام سونوگرافی تفصیلی سه ماهة دوم در هفتة 20–18 باید به تمام زنان باردار پیشنهاد شود. اگر در این سونوگرافی هیچگونه مارکر مربوط به سندرم داون تحت عنوان مارکرهای خفیف وجود نداشته باشد، میتوان ریسک تریزومی 21 را تا 50% کاهش یافته قلمداد کرد.
متغیرهای بالینی مؤثر بر ریسک و سطح مارکرها
سن مادر: احتمال داشتن جنین مبتلا به اختلالات کروموزومی با افزایش سن مادر افزایش مییابد. از طرفی احتمال مرگ داخل رحمی در جنین مبتلا به نقایص کروموزومی بیشتر است، لذا خطر داشتن جنین مبتلا به نقص کروموزومی با افزایش سن بارداری کاهش مییابد (میزان مرگ خودبهخودی جنینهای مبتلا به تریزومی 21 بین هفتة 12 و 40 حدود 30٪ و بین هفتة 16 و 40 حدود 20٪ است. در تریزومی 13 و 18 این میزان بین هفتة 12 و 40 حدود 80٪ است). بنابراین محاسبة دقیق سن مادر حیاتی است.
سن جنین: محاسبة دقیق سن جنین به دلیل آنکه سطح مارکرها با افزایش سن جنین تغییر میکند بسیار مهم است. سونوگرافی، با افزایش میزان صحت تخمین سن جنین، می تواند تا 2% موارد مثبت کاذب را کاهش دهد.
وزن مادر: ارتباطی معکوس بین وزن مادر و سطح مارکرهای سرمی وجود دارد که ناشی از اثر رقیقکنندگی حاصل از افزایش فیزیولوژیک حجم خون است. اصلاح وزن فقط در مورد NT صدق نمی کند.
منشاء نژادی: در سیاهپوستها سطح سرمی آلفافتوپروتئین حدود 15٪، hCG 18٪ و PAPP-A 35% بالاتر و سطح Inhibin A 8٪ پایینتر از سفیدپوستها است. در زنان مناطق جنوب آسیا سطح AFP 6٪ پایینتر و hCG 6٪، PAPP-A 17٪ و uE3 7٪ بالاتر از زنان سفیدپوست است. در کل سطح مارکرهای سه ماهة اول در زنان آسیایی بالاتر می باشد. اصلاحات مربوط به نژاد، سبب افزایش قدرت تشخیص تستهای غربالگری میشود. تغییرات NT نیز در نژادهای مختلف دیده میشود، با اینحال ارزش بسیار کمی برای اصلاح ریسک دارد.
دیابت وابسته به انسولین (IDDM): در زنان مبتلا به دیابت وابسته به انسولین، بعضی از مارکرهای سه ماهة دوم تمایل به کاهش دارد (برای مثال AFP حدود 10٪ و uE3 حدود 5٪ کاهش مییابد). در زنان دیابتک سطح Free βhCG 5% پایین تر و سطح PAPP-A 5% بالاتر است. NT اختلاف قابل توجهی در زنان دیابتیک پیدا نمیکند.
بارداری با استفاده از تکینکهای کمک کنندة بارداری: اگر تخمک اهدایی باشد باید از سن اهداءکنندة تخمک به عنوان سن مادر استفاده شود. در IVF سطح hCG در سه ماهة دوم افزایش و سطح uE3 کاهش مییابد. اما در سطح AFP و Inhibin A، تفاوت معنیداری در IVF و بارداری طبیعی وجود ندارد. سطح بالای hCG احتمالاً به دلیل تجویز دوز بالای پروژسترون به این بیماران است و اگر اصلاح نشود موارد مثبت کاذب این گروه دو برابر بارداری طبیعی خواهد شد. در سه ماهة اول سطوح پایینتر PAPP-A دیده میشود در حالی که NT و Free βhCG تغییر چندانی پیدا نمیکنند.
سابقة قبلی تریزومی: در خانم بارداری که سابقة داشتن جنین و یا بچة مبتلا به تریزومی دارد، خطر وجود تریزومی بیشتر از میزان مورد انتظار برای سن وی خواهد بود. بنابراین این فاکتور با تأثیر بر روی ریسک اولیه اثرات خود را در تعیین ریسک میگذارد.
محاسبه ریسک اختصاصی: جهت محاسبة ریسک اختصاصی زن باردار برای تریزومی ها ابتدا باید ریسک اولیة بیمار (با توجه به سن مادر در هنگام زایمان و سابقه قبلی تریزومی) در نظر گرفته شود، سپس این ریسک اولیه در نسبت احتمال (درصد جنینهای غیر طبیعی به طبیعی دارای این یافته) هر مارکر ضرب شده و در نهایت ریسک اختصاصی برای هر تریزومی به دست می آید.]8-5[
اصلاح ریسک تستهای غربالگری با استفاده از مارکرهای سونوگرافیک سه ماهة دوم
اگر یکی از مارکرهای خفیف سندرم داون یا آنومالی در سونوگرافی هفتة20-18 دیده شود، میتوان ریسک اختلالات آنوپلوئیدی را به صورت ذیل اصلاح نمود:
1- مشاهدة یککانون منفرد اکوژنیک در ناحیة قلب، ریسک سندرم داون را 4 برابر میکند (یعنی اگر ریسک سندرم داون بین 1:1000-1:250 باشد زن باردار باید برای آمنیوسنتز ارجاع داده شود).
2- مشاهدة یک کانون اکوژنیک در روده، ریسک سندرم داون را سه برابر افزایش میدهد (یعنی ریسک 1:630 در تستهای غربالگری تبدیل به 1:210 تبدیل شده و بیمار باید برای انجام آمنیوسنتز ارجاع داده شود).
3- اگر جنین دارای یک کیست کروئید پلکسوس باشد، برای تفسیر آن باید به نتیجه تستهای غربالگری مراجعه کرد:
اگر ریسک تریزومی 18 پایین و سن بیمار کمتر از 35 سال باشد، این یافته فاقد ارزش است؛ ولی در موارد ذیل زن باردار باید برای آمنیوسنتز ارجاع داده شود:
الف) یافته غیر طبیعی دیگری در سونوگرافی گزارش شده باشد،
ب) سن مادر بیشتر از 35 سال باشد.
در کل کیست کروئید پلکسوس ارزش پیشگوییکنندة ضعیفی برای تشخیص اختلالات آنوپلوئیدی دارد.
غربالگری تریزومی 18:
تریزومی 18 یک اختلال شدید کروموزومی با شیوع 1 مورد در هر 8000 بارداری بوده و شایعترین اختلال کروموزومی بعد از سندرم داون در بین تولدهای زنده محسوب میشود. علائم آن عبارتند از: اختلال در سیستم عصبی مرکزی، ناهنجاریهای چشمی مثل فاصلة بیش از حد معمول بین دو چشم یا هایپرتلوریسم هایپوتلوریسم، فقدان یک و یا هر دو چشم، شکاف لب یا کام گوشهای غیر طبیعی، پٌلیداکتیلی، نقص ساختاری در قلب و سیستم تناسلی. بر اثر این آنوپلوئیدی، کیستهای وسیعی در شبکة کوروئید شکل میگیرد. جنس مؤنث بیشتر از مذکر در خطر ابتلاء به این اختلال است. MoM تمام مارکرها (به غیر از NT) در این اختلال کمتر از 1 است (بین 2/0 تا 8/0). بعضی مطالعات hCG MoM کمتر از 25/0 را به تنهایی بیانگر ریسک بالا تلقی میکنند. در پیگیری بیماران با ریسک بالا، برای اطمینان از زنده بودن جنین، مادر حتماً برای انجام سونوگرافی ارجاع داده می شود، زیرا در جنین های مرده نیز تمام پارامترهای مذکور کاهش مییابد. بنابراین در صورت وجود ریسک بالا، انجام سونوگرافی و مشاورة ژنتیک و در صورت لزوم انجام آمنیوسنتز و CVS توصیه میشود. تستهای غربالگری سه ماهه دوم حساسیت بالایی (حدود 80%) برای تشخیص این اختلال دارند و این حساسیت در تستهای سکوئنشیال به 90% میرسد.
در مورد ریسک تفکیککننده ای که بر اساس آن بیمار باید برای آمنیوسنتز ارجاع داده شود مقادیر مختلفی (از 1:100 تا 1:300) در نظر گرفته شده است.
اختلالات طناب عصبی و یا NTDs:
میزان شیوع این اختلال 1 مورد در هر 1500 بارداری است. تستهای غربالگری سه ماهة دوم حساسیت بالایی (حدود 80%) برای تشخیص این اختلالات دارند. اختلال طناب عصبی به دو شکل دیده میشود:
1- نوع شایع آن اختلال طناب عصبی بازاست که در آن مغز و طناب نخاعی از طریق شکافی در جمجمه و یا مهرهها در معرض محیط بیرون قرار میگیرند و مثالهای معروف آن اسپاینا بایفیدای باز یا میلومننگوسل، آننسفالی و آنسفالوسل است که با افزایش AFP تشخیص داده میشوند.
2- موارد نادرتر اختلالات طناب عصبی نوع بستة آناست که در آن نقصهای نخاعی توسط یک لایة پوست پوشانده شده و مثالهای معروف آن عبارتند از: لیپومیلومننگوسل، لیپومننگوسل و اختلالات نورولوژیک ناشی از دفرمیتی طناب نخاعی (که با اندازه گیری AFP تشخیص داده نمیشود).
سندرم SLO:
این بیماری دومین اختلال شایع متابولیکی با شیوع 1 در 20000 است. بیماران مبتلاء به این عارضه دچار عقبماندگی شدید ذهنی و مالتیپل آنومالی میباشند. بیماری مزبور ناشی از کمبود و یا فقدان آنزیم 7- دی هیدروکلسترول ردوکتاز در مسیر انتهایی سنتز کلسترول است. از آنجا که سطح کلسترول در جنین مبتلاء به سندرم SLO کاهش مییابد بنابراین هورمونهای استروئیدی با منشاء کلسترول از جمله استریول غیر کونژوگه نیز در سرم جنین و مادر کاهش مییابد. این هورمون از جمله هورمونهای اندازهگیری شده در تست کوآد مارکر است و در نتیجه میتوان از طریق اندازهگیری MoM اصلاح شدة آن و همچنین MoMsاصلاح شدة 3 مارکر دیگر ریسک ابتلاء جنین به سندرم SLO را ارزیابی کرد. تشخیص قطعی سندرم SLO از طریق اندازهگیری سطح پیشساز کلسترول (7- دیهیدروکلسترول) در مایع آمنیوتیک انجام میشود. انجام سونوگرافی نیز در این بیماران کمک زیادی به تشخیص این ناهنجاری مادرزادی میکند.
تریزومی 13:
سندرم پاتو و یا تریزومی 13، یک ناهنجاری مادرزادی است که در هنگام تولد وجود دارد و ناشی از وجود یک نسخه اضافی از کروموزوم 13 است. این کپی اضافه سبب بروز ناهنجاریهای ذهنی، جسمی و نقائص قلبی برای نوزاد میشود. بروز این سندرم نسبت به سایر تریزومیها، نادرتر است. این سندرم بیشتر جنس های مونث را مبتلا میکند (شاید به این دلیل که میزان مرگ و میر جنینهای مذکر تا زمان تولد بیشتر است). سندرم پاتو همانند سندرم داون با افزایش سن مادر مرتبط است و تمامی نژادها را درگیر میکند. 1 نفر از هر 10000 تولد زنده به این سندرم مبتلا هستند. علائم این اختلال طیفی از ظاهر و عملکرد عادی تا شرایط وخیم را در بر می گیرد. میکروسفالی، NTDs (به ویژه میلومنینگوسل)، عقبماندگی ذهنی، کوچکیچشم ،فقدان چشم، چشمهای خیلی نزدیک یا حتی چسبیده به هم (آنومالی پیتر) ، گوشهای بدفرم و پایینتر از حد معمول، پلیداکتیلی، انگشت خمیده، پاشنة پای برجسته و فقدان دندهها نیز می تواند در این اختلال بروز کند. سطح مارکرهای سه ماهة اول به شدت کاهش یافته و NT نیز افزایش مییابد. تستهای غربالگری سه ماهة اول حساسیت بالایی (حدود 90%) برای تشخیص این اختلال دارند.
پره اکلامپسی:
در سالیان اخیر از مارکرهای تست کوآد مارکر برای تعیین ریسک پرهاکلامپسی نیز استفاده میشود. قدرت تشخیص مارکرهای اندازهگیری شده به همراه مارکرهای بالینی مادر (شامل دیابت، نولیپار بودن، سن، وزن، دوقلویی و...) در تست کوآد مارکر برای پرهاکلامپسی مجموعاً حدود 65% است.
همه این آزمایشات با تجهیزات کاملا پیشرفته و دقیق در آزمایشگاه پاتوبیولوژی مرکزی امل انجام می گردد
|